-
اگر...
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 14:36
اگردبیر ریاضی بودم ثابت می کردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم می گذرد . اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش می کردم تا با محبت محلول شود . اگر دبیر دینی بودم می دانستم که بعد از خدا تو را می پرستم . اگر دبیر ادبیات بودم با نام تو اشعار زندگیم را می سرودم . اگر دبیر تاریخ بودم زمان آشناییمان را در گوش عالمیان...
-
کاش ...
یکشنبه 13 فروردینماه سال 1385 15:07
کاش الان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود دو تا چشمات پر از اندوه، واسه دل شکستگیم بود آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه تنگی این دل عاشق با نوازش تو واشه واسه چی خدا نخواسته من تو آغوش تو باشم قول میدم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم همه هستی قلبم تو دو حرف خلاصه میشه عشق تو، بودن با تو، دو نیاز زندگیشه پرم از ترانه...
-
تو کیستی
یکشنبه 13 فروردینماه سال 1385 14:45
تو کیستی که من این گونه بی تو بیتابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم من ازکجا سر راه تو آمدم ناگاه؟ چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه !
-
عشق
جمعه 11 فروردینماه سال 1385 12:53
عشق مثل آدمی است که در لابه لای جنگل ،ناگهان صدایت می زند، با صدایی خوش و دل انگیز و تو محو این صدای دلپذیر و اهورایی می شوی . طنین این صدا در دلت احساس خوشی هدیه ات می کند و تو دلت می خواهد صاحب صدا را پیدا کنی و تو یک عمر در این جنگل دنبال صاحب صدا می گردی و پیدایش نمی کنی . در آخرین لحظه چشمه ای می بینی ، خم می شوی...
-
قلب پسرها
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 16:53
قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما... قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد...! البته همیشه استثنا وجود داره و ما دخترا فکر میکنیم که طرف مقابلمون جز اون استثنا هاست که در بیشتر مواقع می فهمیم اشتباه فکر می کردیم
-
وقتی..
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1385 16:00
وقتی گریه کردم گفتند بچه ای وقتی خندیدم گفتند دیوونه ای وقتی جدی بودم گفتند مغروری وقتی شوخی کردم گفتند سنگین باش وقتی حرف زدم گفتند پر حرفی وقتی ساکت شدم گفتند عاشقی حالا هم که عاشقم می گویند: گناهه
-
تو
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 21:26
قلبم محکوم شد به شکستن ... غرورم محکوم شد به خرد شدن ... احساسم محکوم شد به بازی گرفته شدن ... دلم محکوم شد به تیر خوردن ... چشمانم محکوم شدند به باریدن ... خاطراتم محکوم شدند به فراموش شدن ... و اما عشقت محکوم شد که اسیر بشود در میان قطره قطره خونم ... در میان جای جای قلبم ... و در میان تکه تکه های قلب تکه تکه ام
-
بگو از کجا آمده ای
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 18:26
بگو از کجا آمده ای که چنین بی قرار می درخشی؟ این همه آفتاب در نگاه تو چه می کند؟ بگو از کجا آمده ای؟ تا برای همیشه چشم به آن سو بدوزم rose عزیزم عیدت مبارک
-
آفتاب گردان عاشق
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 17:44
شب شد " خورشید رفت افتاب گردان عاشق به دنبال آفتاب آسمان را جستجو می کند ناگهان ستازه چشمک زد آفتاب گردان سرش را به زیر انداخت گلها خیانت نمی کنند
-
just for rose
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 17:17
لبریزم از حس دوست داشتن دیگر جمله های دوستت دارم عاشقتم کفایت نمی کند هنوز پیدا نکرده ام واژه ای را که لایق عشق ناب تو باشد . هنوز پیدا نکرده ام واژه ای که گویای احساس من به تو باشد نامت را آسمانی ترین می نهم اما نه باز هم شایسته ی تو نیست تو فراتر از آسمانی آنقدر خوب و مهربانی آنقدر برایم عزیزی که نمی دانم تو را چه...
-
عشقی برای تو(rose)
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 17:00
گاهی می شود با گشودن یک لبخند یک شاخه گل و یا نوشتن یک نامه ی عاشقانه تمامه احساس خود را به دوستت القا کنی و این که به او سابت کنی که چقدر دوستش داری ولی افسوس که من نه چشمانش را می بینم که لبخند خود را با تمام وجود به او هدیه کنم و نه دستانش را که شاخه گلم را با تمام صداقت و عشق به اوارزانی کنم و نه نشانی از او دارم...
-
عشقی برای تو(rose)
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 16:35
گاهی می شود با گشودن یک لبخند یک شاخه گل و یا نوشتن یک نامه ی عاشقانه تمامه احساس خود را به دوستت القا کنی و این که به او سابت کنی که چقدر دوستش داری ولی افسوس که من نه چشمانش را می بینم که لبخند خود را با تمام وجود به او هدیه کنم و نه دستانش را که شاخه گلم را با تمام صداقت و عشق به اوارزانی کنم و نه نشانی از او دارم...