خدایا راهی نمی بینم و آینده پنهان است
اما مهم نیست ،
همین کافی ست که تو همه چیز را می بینی و من تو را !!
زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد
و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد
و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید
و در معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند
و مسیح دستانت در کالبد دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد
و هیچ اشکی جز اشک شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید
و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد
مهمانی که عشق نام دارد او را عاشقانه پذیرا باش
عاشقانه...!