دوست دارم ۶ تا

دوست دارم عزیز دلم...!

دوست دارم ۶ تا

دوست دارم عزیز دلم...!

و خداحافظ...!

 

تنها دلیلم برای نوشتن او بود

و اینک...

او دیگر نیست!

 

گذشت لحظه های با تو بودن

و در پاییز عشقمان

نامی از دوست داشتن باقی نماند

چقدر زود گذر بود قصه من و تو

و در ان روز که دست بی رحم تقدیر

درو کرد گندمزار دلهایمان را

و تهی شد هم جا از عطر گل عشق

و در کوچ پرنده های غمگبن

در آن کویر آرزو

شاعری دلشکسته و تنها

می نوشت شعری به یاد با هم بودن ها

شعری برای خشکیدن گلهای عشق در مزرعه دوست داشتنها

قطره اشکی به یاد همه خاطره ها...!

 

و ...دوست دارم 6 تا  ُ همیشه  (چون حرف زن یکیه )

 

 

و .. به راستی که چقدر زود ، دیر می شود...!!!

 

 

فعلا... یا حق!

 

 



بدون شرح...!

 

 

 

 

 

 

... !