دوست دارم ۶ تا

دوست دارم عزیز دلم...!

دوست دارم ۶ تا

دوست دارم عزیز دلم...!

عنوانی نداره...!

 

 

سلام ،

نمی دونم چی میخوام بنویسم اما برای یه بارم که شده می خوام حرفای دل خودمو بنویسم....


من نه فرشته ام ونه از جنس آسمون ،


و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده


، من فقط یه آدمم ، ( ساده دل تنهای کوچولو...نامی نداشت.نامش تنها انسان بود و تنها دارائی اش تنهائی...!! )

...
یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه


و گاهی هم زیادی مغرور ،

و شاید گاهی هم به خاطر از دست ندادن عشقش و از شدت دوست داشتن اون بد بین


آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه و با همه زلال باشه ! !

اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن!!!

و یا نمی خوان حس کنن

وقتی بهشون می گی دوست دارم وقتی که تمام زندگیت شدن تازه یادشون میفته که باید برن

و تورو با تمام خاطراتت و درست زمانی که بهشون احتیاج داری تنها میزارن

و اون میره...به همین سادگی...!

به چه جرمی هنوز نمیدونم شاید به خاطر اینکه همه چیزتو به پاش ریختی

شاید به خاطر اینکه با همون سادگی بچگی بهش میگفتی دوست دارم 6 تا...!

میدونید انتظار خیلی سخته...بیشتر ار اون چیزی که فکرش رو بکنی...

تا حالا چشم به راه موندید؟ انتظار کشیدید ؟ مدت ها بشینی و انتظار بکشی.. ولی آخرش.......

......

*******

******


کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده که حرف همو بفهمن ،

عشقشون یه طرفه نباشه..!

به یه چیز بخندن ، به یه چیز اشک بریزن ،


و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلامشون باشه

.
به همون خدای آسمونا اینا شعار نیست لااقل برای من نیست


ایناحرفاییه که از عمق وجود م بلند میشه و دوست دارم بخونیشون تا شاید باورت بشه که برای تو از همه چیزم گذشتم..

عشقم ، احساسم و...غرورم...!

...

با همه ی حقارتی که دوست داشتن برایم به ارمغان اور هنوز هم دوستت دارم و این همان نقطه ضعف بزگ منه...!

.....

اما میدانم خانه ای شنی که در ساحل بنا شده پایدار نیست...!

پایه اش سست است... میدانم... میدانی..

.