ای کاش وقتی نیلوفری می گرید نگوئیم کاری از دستمان بر نمی آید ،
می توانیم شانه هایمان را با سخاوت در اختیار هق هقش بگذاریم .
عادت کنیم اگر در یک شب تاریک مهتاب شدیم
نوری بر ویرانه کلبه ای بخشیدیم ،
روزی نیش خنجر نشویم قلب نقره ای ساکنان او را بشکافیم .
اگر به عابری خسته از راه گفتیم دوستت دارم
چشمان پر از ناز و تمنای او را به این بهانه شبنمی نکنیم ..!
سلام
ممنون که بهم سر زدی
وبلاگ تو منو یاد بهترین دوستم میندازه
همه چیزش
حتی سادگیش
سلام
خیلی ممنونم که لطف کردی و وبلاگم رو دیدی و نظر دادی .
شاد باشی و سلامت
..........................................................
یادت می آد؟
دستت موقع بارون چترم می شد!
آخه می گفتی دلت نمی خواد بارون به تنم دست بزنه !
..........................................................
سلام
خسته نباشی
خوب بود
عکسای بیشتری بزار
دستت درد نکنه
مطالبت جالبه